معماری با صفا و روستایی ابیانه، همساز با بستر طبیعیش آنقدر زیبا و دلنشین است که همه ایرانیان را به وجد آورده و اشتیاق بازدید از ابیانه باعث استقبال هرچه بیشتر گردشگران از این روستای بی مثال کوهستانی شده است. خانههای ابیانه در شکل و شمایلی کاملاً استثنایی با بستر سنگی و کوهستانی خود همساز شدهاند و مایه و ملات خود را از خاک سرخ همان بستر گرفته اند، با درب و پنجرههای چوبی زیبایی که تناسبات خاصی دارد شخصیتی برای خود رقم زدهاند که فقط و فقط منحصر به ابیانه است. درهای چوبی کم ارتفاع تاریخی با نقوش و کتیبههای ارزشمند و پنجرههای چوبی گرهکاری شده که ابیانهایها آن را شوقه مینامند، سقفهای چوبی کم ارتفاع با مصالح ساختمانی طبیعی که دوامی عجیب و منحصر به فرد دارد، بالکنهای چوبی با تزیینات زیبای خاص ابیانه و بسیاری دیگر از نمادهای معماری که بافت ابیانه را تبدیل به رشتهای از نگینهای سرخ کرده و معماری باصفا و روستایی ابیانه را شکل داده است. این آثار زیبای بافته شده از گل سرخ و چوب جنگلی، این روزها یکی یکی مضمحل میشود و جای خود را به خانههای بتنی و ستونهای آهنی و سقفهای آنچنانی امروزی میهد و تنها لایهای از کاهگل سرخ بر جداره این خانههای جدید، لعاب فریبی است بر جسم و جان مدرن خانهها. بازماندگان اهالی ابیانه این روزها بیشتر ساکن تهراناند و از میان ایشان آنها که هنوز میلی به زندگی در ابیانه دارند، خانههای خود را به همان سبک و سیاق زندگی مدرن خود میسازند؛ با مصالح جدید و تناسبات جدید و ترکیب جدید. دیگر نه خبری از معماری روستایی هست و نه نسبتی با بستر کوهستانی ابیانه. خانهها دارد تهرانی میشود و از صفای معماری ابیانه تنها رنگ سرخی باقی مانده که آن هم از قرار تنها تلاش مسئولان دولتی برای حفاظت از بافت معماری ابیانه است. نه تنها دلسوزان فرهنگ و معماری ابیانه، که همه دلسوزان فرهنگ ایران این روزها چشم به سازمان میراث فرهنگی و نهادهای مسئول و متولی در ابیانه دارند تا شاید آخرین بازماندههای این میراث ملی و بی شک میراث استثنایی جهانی، حفظ شود و برای نسلهای آینده هم ماندگار شود. در این میان اما هیچ کس بیشتر از ابیانهایها نمیتواند بازیگر عرصه حفاظت بافت تاریخی و منظر فرهنگی ابیانه باشد.
